اعتقاد به آینده قطعی، مادامی که تمام جزئیاتش مشخص نشده باشد، هیچ منافاتی با فعالیت انسان ندارد و چهبسا اطلاع از آن باعث ایجاد امید در انسان شود و برای رسیدن به موفقیت،بر تلاشش بیفزاید و زودتر به نتیجه برسد.
اصولاً کار اختیاری انسان، تنظیم رفتارها و کنشها برای رسیدن به چیزی است که در آینده تحقق مییابد. انسان هیچوقت برای کار موجود و چیزی که اکنون موجود است، تلاش نمیکند. همه تلاشها برای این است که چه کنیم تا به نتیجه برسیم. بدیهی است آن نتیجه برای آینده است. وقتی در پی تحقق نتیجهایم، باید بدانیم شرایط تحققش چیست؛ زمان تحقق چه شرایطی باید موجود باشد؛ چه مقداری از آن موجود هست و به چه میزان میتوان آن را ایجاد کرد.
داشتن تصویری از آینده این اصل که انسان، آینده را پیشبینی کند، بهمعنای عام کلمهاش، برای هر انسان عاقلی یک ضرورت است. وقتی کار اجتماعی شد، به برنامهریزیهای فنی احتیاج پیدا میکند، غیر از کارهای شخصی و سادهای که میتوان پیشبینیهایی برای فردا یا پسفردا کنیم، کارهای پیچیدهای نیز هست که به برنامهریزیها و محاسبات دقیق نیاز دارد. از مهمترین چیزهایی که دادههای این برنامههاست، تصویری از وضع آیندهای است که این کار میخواهد در آن موقعیت شکل بگیرد. یعنی زمانی که قرار است این پروژه نتیجه بدهد، شرایط چگونه است، چه موانعی برای تحقق هدف وجود دارد و ما باید چه کارهایی انجام دهیم. عمده آن هم مربوط به همین نکته سوم است.
اینکه پیشبینی کنیم چه شرایط و موانعی وجود دارد، خیلی در رفتار مؤثر نیست. هر دوی اینها برای آن است که بدانم من چه باید بکنم تا به نتیجه برسم. عمده این ضرورتها به این مسئله بازمیگردد که بتوانیم تشخیص دهیم اکنون چه وظیفهای داریم تا در آینده به نتیجه مطلوب برسیم. اگر نتوانیم آینده را درست ترسیم کنیم، نمیتوانیم تشخیص دهیم در حال حاضر وظیفهمان چیست. آن وقت، کار مشوش و بیبرنامه میشود، نیروها هدر میرود و گاهی نیز نتیجه معکوس میگیریم. پس برای برنامهریزی صحیح، باید ترسیمی از آینده داشته باشیم که در آن دو عنصر اصلی مشخص شده باشد: اول شرایط مساعد برای دستیابی به نتیجه، و دوم شناخت موانعی که ممکن است وجود داشته باشد. سپس با توجه به آن شرایط و موانع، برنامهریزی کنیم که چگونه از آن شرایط بهرهبرداری شود و از آن موانع پیشگیری یا با آن مقابله شود. این نکته را همه کمابیش میفهمیم و قابل قبول هم هست.
آیا آینده قابل پیشبینی است؟ پرسش دیگر اینکه آیا واقعاً آینده قابل پیشبینی است؟ اگر چنین است، تا چه اندازه قابل پیشبینی است؟ آیندهای که میگوییم، لااقل در سه سطح قابل اطلاق است: اول، هفته یا ماه آینده، دوم نسل آینده، و سوم آیندهای که کرانهای برای آن در نظر نمیگیریم و میل به بینهایت دارد. ذکر این نکته برای آن بود که توجه داشته باشیم وقتی میگوییم آینده قابل پیشبینی است، منظور از آینده، مشخص باشد. جواب این پرسش آن است که آینده برای بعضی از کارهای اختیاری انسان قابل پیشبینی است. اینطور نیست که راه پیشبینی آینده، بهکلی مسدود باشد؛ اما پاسخ این پرسش که تا چه اندازه قابل پیشبینی است، کمی مشکل است؛ زیرا حوادثی که به آینده تعلق میگیرد، بهویژه با آن بُرد وسیع مفهوم آینده که میل به بینهایت دارد، اگر انسان بخواهد آن را پیشبینی کند، یعنی دقیقاً حوادث آینده را از لحظه بعد تا بینهایت پیشبینی کند، غیرممکن است. لااقل انسانی را سراغ نداریم که بتواند همه حوادث را از لحظه بعد تا بینهایت دقیقاً پیشبینی کند.
در روایاتی، امیرالمؤمنین یا برخی دیگر از ائمه صلواتاللهعلیهماجمعین اشاره دارند که خدا آینده را به ما نشان داده است و میدانیم چه حوادثی در آینده رخ خواهد داد؛ اینها از مواهب خدادادی و خارج از افق ماست. ما وقتی میگوییم آینده قابل پیشبینی هست یا نه، منظورپیش بینی انسان معمولی است که میخواهیم از آن پیشبینیها، برای رفتار و برنامههای زندگی استفاده کنیم. اگر ذات مقدس حقتعالی و کسانی که خدا آن علم را به آنها داده باشد، دقیقاً وقایع آینده را به انسان گفته بودند، میتوانستیم آن را مبنای برنامهریزی و تنظیم رفتارقرار دهیم، اما این کار انجام نشده است و لااقل ما در عالم، کتابی را سراغ نداریم که در آن حوادث دقیقا از این لحظه به بعد تا روز قیامت پیشبینی شده باشد. البته در طول تاریخ پیشبینیهایی جزیی شده است؛ حتی در برخی منابع معتبر پیشبینیهایی از گذشته و حال درباره مسائل جزیی وجود دارد. افرادی هم بر اساس این ادعا که از دانشهای خاصی برخوردارند، پیشبینیهایی کردهاند.
ولی آنچه برای ما مهمتر است، پیشبینیهایی است که در دین و براساس وحی و الهام انجام گرفته است. با توجه به مفهوم آینده، این موضوع نمونههای زیادی دارد که یک اطلاق آن شامل ابعاد نامتناهی میشود. برای نمونه، درباره قیامت و زنده شدن انسانها و تحولی که در عالم پدیدار میشود، در قرآن آمده است: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ * وَإِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ*وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ»؛( تکویر، 1ـ3) در آن هنگامی که خورشید درهم پیچده میشود و در آن هنگام که ستارگان بیفروغ میشوند و در آن هنگام که کوهها به حرکت در میآیند.
این یک پیشبینی است. مراتبی از آن در روایات، آنهم با اختلاف اعتباری که از لحاظ سند و دلالت در روایات هست، بیان شده است. بههرحال، این طیفی از پیشگوییهاست که برخی از آنها صریح قرآن است و هم از لحاظ سند و هم از لحاظ دلالت، جای مناقشه ندارد؛ اما بعضی از آنها که در روایات آمده است از لحاظ دلالت، و برخی دیگر هم از لحاظ سند و هم از لحاظ دلالت، قابل مناقشه است؛ ولی بههرحال واقعیتهایی است.
مواافقم